جدول جو
جدول جو

معنی بیگه خیز - جستجوی لغت در جدول جو

بیگه خیز
(اَ ذَ)
که پیش بامداد برخیزد. سحرخیز. که نه بوقت برخیزد. که نه بگاه سر از خواب بردارد:
اهل دعوی را مسلم باد جنات النعیم
رطل می باید دمادم مست بیگه خیز را.
سنائی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دَ)
که بیگاه برخیزد، که بامداد زود برخیزد، که در دل شب از خواب برآید:
بشب زنده داران بیگاه خیز
بخاکی غریبان خونابه ریز،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نیم خیز. رجوع به نیم خیز شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مخفف پگاه خیز، آنکه بامداد زود از خواب برخیزد. سحرخیز. بکر. بکر:
ز نخجیر و از می بپرهیز باش
بشب دیر خسب و پگه خیز باش.
اسدی (گرشاسب نامه نسخۀ خطی مؤلف ص 267)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیمه خیز
تصویر نیمه خیز
نیم خیز: (در جای خود نیم خیز شد و گفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پگه خیز
تصویر پگه خیز
سحر خیز پگاه خیز
فرهنگ لغت هوشیار
حرکتی که ضمن آن بدن از پاها تا زیر سینه روی زمین است و شخص با بلند کردن سر و سینه و فشار دو دستش روی زمین خود را جلو می کشد
فرهنگ فارسی معین
خزیده خزیده، سینه مال
فرهنگ واژه مترادف متضاد